يادداشت سردبير٬ شماره ٢٧۵
سياوش دانشور
جنبش عليه فقر و فلاکت
وحشت اپوزيسيون بورژوائى

اعتراضات خيابانى عليه فقر و گرانى و تقابل توده اى با حکومت اسلامى نوک کوه يخى است که مهر قدرتمند خود را فى الحال بر چهارچوب سياست در ايران کوبيده است. اين اعتراضات اگر براى بسيارى قابل پيش بينى نبود اما حزب ما بسيار پيش تر دورنماى چنين وضعيتى را ترسيم کرده بود. با اولين بارقه هاى اعتراضات عليه فقر و گرانى٬ باز همانطور که در همين نشريه اشاره شده بود٬ سياست حذف سوبسيدها به گل نشست و مجلس رژيم اسلامى ناچار شد طى طرحى دو فوريتى آن را متوقف کند. يادمان باشد اين همان مجلسى است که اختلافش با دولت نه برسر نفس اين طرح بلکه برسر زمان خوراندن اين زهر به جامعه بود. واقعيت اينست مسائل متعددى در وضعيت کنونى تاثيرگذار بودند. اساسى ترين فاکتور وضعيت کنونى بحران همه جانبه جمهورى اسلامى و سير رو به سقوط اقتصادى رژيم اسلامى است. اين بحران قديمى است و اساسا از تناقضات رژيم اسلامى بعنوان يک رژيم سرمايه دارى که ناتوان از بازسازى سرمايه دارى و بازتوليد اقتصادى است٬ رژيمى که از چهارچوب اقتصاد و کارکرد جهانى آن بيرون افتاده٬ و بويژه ريشه هاى سياسى بحران اقتصادى مانع هر نوع تحرک جدى اقتصادى است٬ ريشه ميگيرد. واضح است بحران جهانى اقتصاد سرمايه دارى٬ تحريمهاى اقتصادى و پيامدهاى آن به سير اضمحلال و فروپاشى ارکان اقتصادى رژيم شتاب داده است. آنچه امروز شاهد آن هستيم٬ يعنى سر به شورش برداشتن مردم عليه فقر و گرانى و ناامنى اقتصادى٬ تنها يکى از نتايج تشديد بحران همه جانبه حکومتى است. بايد منتظر بود عواقب ويرانگر اين بحران در قلمرو جنگ درون حکومتى و تشديد شکافهاى درون حاکميت خود را بيشتر نشان دهد.

تصوير واقعى حکومت اسلامى امروز اينست: سنگ روى سنگ بند نيست و آتشفشان نفرت عمومى و بويژه توده هاى کارگر و مردم محروم در آستانه فوران است. مسئله فقط بى ثباتى در بازار ارز نيست٬ اين استدلال سطحى شايد بدرد مفسرين اقتصادى راديو بى بى سى بخورد اما چيزى راجع به اقتصاد ايران نميگويد. همانطور که سقوط برجهاى مالى و بازارهاى ارز در متن بحران اقتصادى جهان سرمايه دارى چيزى راجع به علت بحران اقتصادى نميگفت. تئورى "بحران مالى" به اندازه ارزش همان اوراق قرضه که بسرعت بى ارزش ميشدند اعتبار نداشت. اين تفسيرها هم راجع به وضعيت اقتصادى ايران خيلى زود بايگانى و بى ارزش ميشود.

در ايران توليد تماما به گل نشسته است. بسيارى از صنايع ورشکسته و تعطيل شدند. صنايعى که يکى دو سال پيش با ظرفيت ۴٠ و ۵٠ درصد کار ميکردند امروز با ظرفيت زير ٣٠ در صد و بخشا پائين تر کار ميکنند. يک روند جديد تعطيلى کارخانه جات و صنايعى است که قبلا سودآور بودند. تحريمهاى اقتصادى و بى ارزش شدن ريال در مقابل با دلار و ارزهاى ديگر٬ به سرعت تعطيلى صنايع و بيکارى دستجمعى کارگران افزوده است. تحريم نفت و گاز و تحريمهاى بانکى٬ به کاهش درآمد ارزى جمهورى اسلامى و لذا ناتوانى دولت در تقابل با افزايش قيمت دلار و کاهش مرتب ارزش ريال منجر شده است. اين درهم ريختگى اقتصادى به سرمايه داران و دلالان و حکومتيها ميدان داده که خون مردم را در شيشه کنند٬ زندگى شان را گرو بگيرند٬ و چهار نعل براى پر کردن کيسه هايشان در کوتاه مدت تلاش کنند. نتايج اين وضعيت کاهش روز افزون سطح دستمزدها٬ کاهش روزافزون توان مردم در رفع مايحتاج پايه اى٬ گرانى لحظه اى و افزايش قيمتها٬ بالا رفتن نجومى تورم٬ احساس ناامنى وسيع اقتصادى و امروز را به فردا وصل کردن٬ ناتوانى مردم در برنامه ريزى کوتاه مدت اقتصادى٬ و افزايش وسيع ارتش بيکارى بوده است. زندگى خانواده کارگرى در اين اوضاع به موئى بند است. اين بحرانى است که ميتواند يک شبه زندگى ميليونها نفر را نابود کند و عواقب بسيار مهلک تر اجتماعى و سياسى ببار آورد. رژيم اسلامى و متخصصين امنيتى و اقتصادى آن قبل از شروع اعتراضات خيابانى بو کشيدند و راجع به شورش گرسنگان هشدار دادند. بازاريها و بخشى از سرمايه داران که با برادران رقيب حکومتى برسر لفت و ليس و چپاول اختلاف دارند٬ سعى کردند با اعتراض و اعمال فشار سهمى بگيرند. اينها آن بخشى از طبقه حاکمه در ايرانند که خواهان وضعيتى با ثبات براى پارو کردن پول و ارتزاق از استثمار طبقه کارگر از مجراى دلالى و خريد و فروش هستند. آنچه در ايران آغاز شده تنها مقدمه اى بر ورشکستگى هاى وسيع تر بانکى و سقوط هاى اقتصادى سهمگين است که رژيم اسلامى را در مقابل دو راهى هاى خرد کننده اى قرار ميدهد و رابطه مردم و حکومت را به فاز قهرآميز ترى ميبرد.      

تناقضات اپوزيسيون بورژوائى
جريانات و فعالين اپوزيسيون بورژوائى در باره اعتراضات مردم زحمتکش عليه فقر و گرانى همه چيز گفتند بجز حقايقى ساده که جرقه اين اعتراضات را زد. برخى استدلال شان خيلى شبيه به دولت احمدى نژاد بود. گفتند که اين اعتراضات برنامه ريزى شده توسط باندهاى مخالف بوده و بازاريها را جلو انداختند. هدفشان تضعيف دولت در جنگ جناحى است. بعبارت ديگر٬ اين اعتراضات ساخته و پرداخته حکومت و محصول رقابت سرمايه داران متفرقه است. تائيد عسکر اولادى قاتل هم لابد دليل آن بوده است. واقعيت اينست که اين بازاريهاى خون آشام قبلا هم راجع به طرح هاى مالياتى اعتصاب کرده بودند. اعتصاب بازاريها مانند روزه سياسى دو خرداديها در مجلس دعوائى برسر منافع و سهم چپاول درون حکومتى است. اما تقليل اعتراضات گسترده خيابانى در تهران و برخى شهرستانها به اعتراض حاشيه اى بازاريها تنها ميتواند يا محصول يک ذهن ساده لوح باشد و يا کسانى که شکم شان سير است.

طرفداران آشکار و پنهان تحريم اقتصادى عنوان کردند که تحريمها موثر شده است و در شيپور سياست ضد اجتماعى و آدمکشانه تشديد تحريم اقتصادى همراه با تريبونهاى سرمايه دارى جهانى دميدند. اينها يادشان ميرود که صندوق بين المللى پول و بانک جهانى که از قبله هاى آنهاست٬ رژيم اسلامى و دولت احمدى نژاد را بدليل اجراى طرح حذف سوبسيدها و اعمال سياست مجازات جمعى مردم الگو ناميد و از آن تمجيد کرده بودند. طرفدارى وقيح اينها از تداوم گسترده سياست تحريم اقتصادى تنها بيانگر ماهيت ضد اجتماعى و بيمارگونه شان است. تامين منافع اين نيروها بدون نسل کشى مردم کارگر و زحمتکش ممکن نميشود. تشديد سياست تحريم اقتصادى براى اينها مقدمه حمله نظامى و نابودى جامعه و ميليونها مردم بيدفاع است.

عده اى ديگر ترجيح دادند با عينک رسانه هاى قلم به مزد حرف بزنند. اينها بازاريها را ديدند و اعتراض مردم عليه فقر و فلاکت را نديدند و يا دقيقتر نخواستند که ببينند. اين بينائى يکسويه البته بى دليل نيست. بازاريها و سرمايه داران براى اين جماعت قطبى است که بايد "ايران را آباد و آزاد کند"! حاکميت سرمايه دارى و طبقه سرمايه دار و مناسبات سرمايه دارى براى اينها از مفروضات سياسى است. لذا بايد ماهيت کريه مشتى دزد و زالوهائى که از قبل استثمار کارگر ارتزاق ميکنند و بشدت ميان مردم منفورند٬ تطهير شود. "بازارى با غيرت"٬ لابد "غيرت" اسلامى و مردانه٬ شعار محورى و حرف دل اينهاست. همان بازاريهائى که روزى پشت شاه بودند و روزى پشت خمينى و لابد فردا پشت "شوراى ملى ايران" دست ساز ناتو!

در ميان انواع تفاسير رايج همه چيز بچشم ميخورد بجز يک واقعيت قديمى و سرسخت اجتماعى؛ اعتراض عميق و قديمى مردم عليه حکومت اسلامى٬ عليه فلاکت اقتصادى٬ عليه نابرابرى و تبعيض٬ عليه ناامنى اقتصادى و بى آيندگى٬ عليه باندهاى متفرقه حکومت اسلامى٬ عليه سرمايه دارى و نظامى که مسبب اوضاع کنونى است. تناقضات اپوزيسيون بورژوائى محصول وحشت طبقاتى آنها از چشم اندازى است که رخ نشان داده است. وحشت اينها از اينجا مايه ميگيرد که اعتراض توده اى عليه فقر و فلاکت و گرانى ابتکار عمل سياسى را از دست نيروهاى متفرقه بورژوائى که براى جايگزينى جمهورى اسلامى توسط ناتو و ائتلاف غرب شال و کلاه کرده اند در بياورد. اينها در سيماى شعارهاى مرگ بر حکومت فقر و گرانى امواج کوبنده انقلاب کارگرى را ميبينند. اينها منافع طبقاتى شان را خوب ميشناسند و از اعتراض و اعتصاب و قيام کارگر و مردم محروم تن شان کهير ميزند.

ايران آبستن اعتراضات گسترده توده اى عليه حکومت اسلامى است. مبارزه عليه فقر و فلاکت اقتصادى يک جبهه مهم و کليدى نبرد طبقاتى در ايران است. اين مبارزه اى است که بسرعت چهارچوبهاى سياست در ايران را قالب ميزند و ملاکى براى صفبنديهاى سياسى در جامعه ميشود. حتى بخشى از اسلاميون طرفدار خمينى و از مسببين وضعيت کنونى٬ تلاش دارند با موج سوارى از غافله عقب نيافتند. اسلاميون مغضوب شده طرفدار معيشت و رفاه مردم نشده اند٬ برعکس٬ چون نميتوانند از يک تمايل وسيع اجتماعى روى برگردانند٬ تلاش دارند که رنگ خودشان را به اعتراض کارگر و زحمتکش عليه وضع موجود بزنند. اما کور خوانده اند. حتى آنجا که در متن رقابت با حجره بغل دستى بازار مانور بدهند٬ مردم تناقض و ناتوانى شان را ميبينند و عليه همه شان بميدان مى آيند. مردم مادام که نتوانسته اند تماما روى پاى خود بايستند و عليه کل وضع موجود به شکلى قاطع و راديکال و برگشت ناپذير اعتراض و انقلاب کنند٬ از شکاف بالائيها در خدمت پيشروى صف مستقل شان استفاده ميکنند. اين واقعيت سياسى و ساده اعتراض در جوامع اختناق زده است.  

صف کارگر و کمونيسم در ايران در مقابل فقر و گرانى٬ در مقابل جنگ طلبى و سياست مجازات و کشتار جمعى٬ در مقابل مانور و مانيپولاسيون حکومتيها٬ بايد متحد شود و عليه نظام بانى فقر و فلاکت يعنى رژيم اسلامى سرمايه داران بميدان بيايد. بالائى ها در پارلمان ويولون ميزنند٬ وقت رقص مردم در خيابانها فرا رسيده است. *

١٠ اکتبر ٢٠١٢